خوب و خرسی

Practice makes PERFECT
Good Luck ;-)

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

کتابی از بری شوارتز نشر ترجمان

 

نمی دونم چرا هیچ وقت با این سخنرانی های تد ارتباط برقرار نکردم به نظرم خیلی طولش میدن و یه جور کشداری توضیح میدن و فکر کنم که این کتابه از رو یه سخنرانی نوشته شده.

 

به طور کلی خوشم نیمد و ترتیب مطالبش یه مقدار قاطی پاتی و گیج کننده بود و نتونستم روندشو درک کنم ولی چیزای جالبی توش نوشته بود. 

اول این که من هر چی میخوام بخونم یا دوره ای شرکت کنم اولش یه هدف می نویسم که آخر سر ببینم اون سواله جواب داده شده یا نه. (چیزی که از امیر مهرانی یاد گرفتم ولی تا همین یه هفته پیش اجرا نمی کردم!!)

 

جالب بود. 

 

برا بعضیا کارشون شغله یا حداکثر حرفه(توش آزادی عمل و دلبستگی و لذت دارن ولی تمرکز ترفیع و پیشرفته) 

برا بعضیا کار رسالته. 

و این ربطی به کار نداره ربط به شخصیت انجام دهنده داره و هر کاری می تونه تبدیل به کار خوب و رسالت طوری بشه.

فرق اختراع و اکتشاف: 

کسی نمیره در مورد خوب یا بد بودن اکتشاف فکر کنه چون چیزی بوده که خودش وجود داشته ما فقط فهمیدیمش ولی برا اختراع همیشه این مطرح میشه که این خوب بود یا بد بود؟ بهتر بود این اختراع بشه یا نشه؟

 

بعد می رسیم به فناوری اشیا و فناوری اندیشه:

ممکنه تصور شه فناوری اشیا از جنس اختراعه ولی فناوری اندیشه از جنس اکتشافه 

ولی به نظر بری و بر اساس خیلی از شواهد فناوری اندیشه هم اختراعه هم به شدت بر روی زندگی ما و جوری که جهانو درک و تجربه می کنیم و رفتارهامون اثر میذاره

 

فناوری اندیشه به زعم خودش انسان یه ذات ثابتی داره و هدفش اینه که ذات انسانو مطالعه کنه

ولی در واقع انسان خیلی گسترده اس و خیلی وقتا این طوری نبوده که ذات انسان یه طوری باشه، یه ایدئولوژی(اندیشه ناصحیح) رفتار انسانو شکل داده بعد گفته دیدی گفتم ذات این طوریه؟

مثل پیاده رویی که کشیدی و دور چمنا هم طناب کشیدی بعد بگی همه دارن از این پیاده رو میرن. "وقتی بسازی مردم میان!"(فیلم زمین رویاها field of dreams) ولی این دلیل نمیشه که اگه نساخته بودی هم مردم همون راهو می رفتن

 

از مثال هاش میشه به این اشاره کرد که آدام اسمیت گفته بوده مردم فقط برا پول کار میکنن 

بنابراین محیط های کاری طوری طراحی شدن که کمترین میزان دقت و فکر و تمرکز لازم باشه و بدون آموزش خاص بشه انجامش داد و نظارت روش آسون باشه

نتیجه هم این شد که مردم دلمرده شدن و از زیر کارا در رفتن 

یه نتیجه دیگه هم این بود که با افزایش مشوق های مادی و پاداش ها اتفاقا بازدهیا اومد پایین

 

یا مثلا دولتتو بر اساس این بچینی که مردم همه کارا رو فقط برا نفع شخصی شون انجام میدن 

بعد مردم می بینن عه سیستمی نیس که ما توش حمایت شیم خودمون باید به فکر خودمون باشیم و خود به خود همین طوری هم میشه

 

ولی در واقع این ذات انسان نبوده که این طوری بوده طراحی سیستم ما بوده که انسانو تبدیل به جانور کرده!!

این دومین باره تو این هفته که می بینم که درک ما از علت و معلول دقیقا برعکسه(چه کلمه زشتی!! از دینی سوم راهنمایی از این کلمه خوشم نمی اومد چه جایگزین بهتری دارن این دو تا؟!)

کتاب جادوی نظم ماری کاندو هم همینو می گفت. می گفت خیلیا اصرار دارن وسایلو اون جایی بذارن که معمولا برا برداشتنش میرن ولی در واقع این طوری نبوده که تو همیشه می رفتی دنبال حوله ت تو راهرو می گشتی! این که حوله تو تو راهرو می ذاشتی باعث می شده اونجا مسیرت باشه

 

اما در واقع ذات انسان خیلی هم شریفه. انسان ها خودشون یه تعهد و تمایل به درستکاری درونشون هست و خیلی وقتا بر اساس اون حس درونی یه تصمیمی می گیرن بعد دنبال شواهد منطقی می گردن اثباتش کنن(مثل یه وکیل که یه باوری داره دنبال شواهد می گرده نه مثل یه قاضی که بی طرف میشینه ببینه کی چی داره میگه).

وقتی ما هی مشوق های بیرونی اضافه می کنیم باعث نمیشه که انگیزه درونیه قوی بشه بلکه نتیجه عکس داره! انگیزه درونی خاموش میشه!

وقتی ما به شرافت انسان‌ها اعتماد نمی کنیم و هی قوانین سفت و سخت و نظارت ها رو بیشتر می کنیم باعث میشه شرافتشون رو از دست بدن!

مثلا جریمه باعث نمیشه از یه رفتار بدی جلوگیری شه چون مردم جریمه رو هزینه می بینن و یه چیز اخلاقی که قبلا می پرسید این کار درسته یا غلط تبدیل میشه به می صرفه یا نمی صرفه؟! میگه پارکینگ ۳۰ دلاره خلاف پارک کنم ۲۵ دلاره پس خلاف پارک کنم برم! فک نمی کنه که این جریمه س و داره قانون شکنی میکنه. و حتی وقتی این بعد اخلاقی از دست بره اوضاع حتی بدتر از قبل که جریمه وجود نداشت میشه یه سریا که قبلا جریمه نمیشدن حالا کار غلطه رو انجام میدن!

 

یا این که اتفاقا ذات انسان این طوریه که دل به کار میده! وقتی ازشون خواسته بشه در حد قوانین و شرح وظایفشون کار کنن نتایج کاهش چشمگیری پیدا میکنه چون مردم معمولا خیلی بهتر و بیشتر از چیزی که فقط قانونه کار می کنن.

 

یا ذات انسان منصفه و به فکر بقیه هم هست. در حالی که ما اشتباها فک میکنیم خانم ها رو سقط جنین حساس تر هستن! ولی یه آقا هم می تونه همونقدر این مسئله براش اهمیت داشته باشه چون " رفاه انسان‌ها "مسئله است نه خودم خودم!!

 

ذات انسان پولکی نیس! اما ما فک می کنیم ذات انسان پولکیه و اکثر کسایی که گفته بودن خودشون به خاطر پول رشته شونو انتخاب نکردن فک می کردن ولی بقیه هم رشته ایاشون به خاطر پول این رشته رو انتخاب کردن!!

 

اینا همه ش ایدئولوژی های اشتباهیه که تا وقتی تصحیح نشه رو انسان تاثیر میذاره و این طوری نیس مثل فناوری اشیا که اگر ازش استفاده نشه ول میشه میره. ایدئولوژی ما رو فرا می گیره تا روزی که خلافش ثابت شه.

انقلاب صنعتی باعث شد مردم زیادی از فقر مادی نجات پیدا کنن اما به قیمت فقر روح و روان مردم تموم شد و حالا نیاز به یه طراحی جدید برا محیط کارا هست. هر چقدر ازمون انتظار بره همون قدر و همون طور رفتار می کنیم. 

 

انقلاب صنعتی هدفش افزایش بازدهی بود و تعریفش از بازده هم فقط دلار به دست اومده به ازای دلار خرج شده بود اما در واقع خروجی فقط پول نیس رضایت مصرف کننده و ورودی هم روح و روان اون کسی که داره کارو انجام میده هم هست.

 

این سیستم کار فعلی باعث میشه مردم پولکی شن و کم کم وجدانشونو از دست بدن مخصوصا کسایی که ساعتی پول می گیرن دیگه به جایی می رسن که میگه من هر ساعت مشاوره م ۱۰۰ دلاره پس امشب با دوستام برم تفریح اینقد دلاره!! 

 

یا اگه از مردم یه چیزی بخوای به عنوان لطف بیشتر قبول میکنن تا وقتی بهشون پول بدی چون اون وقت اونو یه معامله می بینه و میخواد فکر کنه ببینه می ارزه یا نه

 

اگر بخوایم این طراحی رو عوض کنیم باید به آدما اعتماد کنیم بهشون آزادی عمل بدیم اجازه بدیم شغله معنادار باشه برا طرف. به جای اینکه بگه من فقط دارم دمب سنجاق وصل میکنم بگه من دارم به سلامت بیماران و احساس آسودگی شون خدمت میکنم. اون وقت جاروکشیدن یه بیمارستان با جاروکشیدن یه اداره حس متفاوتی برا کسی که انجامش میده داره. 

 

ستاره راک Bruce Springsteen : موسیقی منو زنده نگه میداره موسیقی خون زندگی منه!خونه و ماشین و اینا حداکثر قاقالیلی هستن! اینا نباید رویای آمریکایی باشن. اگر مراقب نباشی این چیزا به جوایزی در مقابل فروش خودت یا بخش مهمی از وجودت تبدیل میشه.

 

یه چیز عجیب: self-fulfilling prophecy پیش بینی خودانجامی که نفهمیدم چی بود 

فک کنم اگه می نوشت پیش گویی خودکامبخش یه جای دیگم دیده بودمش!

===============

فهرست دلایل انجام کار از نظر بری:

فرصت انجام درست کارها

ارائه بهترین عملکردمان

تشویق شدن به یادگیری و رشد

مورد تقدیر قرار گرفتن

احساس مهم بودن دیدگاه هامون

احساس اینکه کارمون مهمه 

داشتن دوستان خوب در محل کار

=چالش معنا اشتیاق

==================

نکته تستی بچه هایی که برا موقعیت اجتماعی و اثبات خودشون درس می خونن در صورت شکست سرخورده میشن ولی بچه هایی که طرز تفکر رشد دارن و برا کنجکاوی و افزایش مهارتاشون درس میخونن اگه نتیجه مورد نظرشونو نگیرن تلاشونو بیشتر می کنن

هوش ثابت نیست کسانی که طرز فکر رشد دارن سعی می کنن هر کاری که دیگران از عهده آن بر می آیند را خودشان هم انجام دهند و در اثر تلاش باهوش تر می شوند

================

نتیجه : بسی رنج بردم و واقعا دفه دیگه تو انتخاب کتاب هم دقت می کنم هم چیزی که جوی من نیس نمی خونم !

به چیزی که میخواستم اصلا نرسیدم ولی حالا فهمیدم چرا با این که آورده مالی خیلی کارا برام کمه اینقد دلم میخاد انجامشون بدم :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۱
kherci