بازم سگ هار درونی
نمیدونم سگ هار درونیه یا یک فرشته الهی! به اولی بیشتر می بره چون تا حالا هیچ حرف حسابی ازش نشنیدم
سالی که نکوست از بهارش پیدا ست ۵ تا پیتزا نذر کردم که اگه کارم درست شد و این جای خوبی که میخام قبول شدم ببرم پخش کنم
خدایا
خیلی میترسم و می لرزم
همه ش فک میکنم کارم اشتباهه و مستوجب عقوبت الهی میشم و این کاری که انتخاب کردم شغل نیست و درست نیست و آخرش عاقبت بخیری نیست
با اینکه این همه توش خوشحالم و علاقه دارم و خیلی میتونم موفق باشم ان شالله
بیا من در گوشت بگم چی شد.
ترس از شکست...
کارت نباشه
برو جلو تو فعلا پوله رو در بیار
من بعدا بهت میگم پولش حلال بود یا نه
اگر حلال نبود بندازش تو جوب سگ ببرتش
خدایا منو به راه راست هدایت کن
یه شغلی انتخاب کردم روم نمیشه سرمو بلند کنم به کسی بگم چه کاره هستم
همه ش احساس بدی دارم احساس میکنم دارم انسان ها رو تباه و نابلود میکنم با اینکه میدونم فکرم غلطه و اشتباهه.
کاش تو خودت می اومدی پایین یه برگه تضمین امضا شده بهم میدادی که منو هیچ عذابی نمی کنی اگر برم سمت این کار.
و این که آیا واقعا این بهترین راه سعادت منه و بهترین هدفی که منو براش خلق کردی؟