اپلای ژاپن
سلام خدا خوبی؟ چطوری؟
خدایا با اینکه اون تجربه ناموفق را در کره داشتم ولی مانع من نمیشه که امید نداشته باشم من هنوز امید دارم. من نذر ذکر برداشتم و حسسسسابی به رحمتت امید دارم. لطفا آن راهی که خیر و صلاح من هست به من بنمای
آمین
خدایا
با شناختی که از خودم دارم روز اول استرس می گیرم روز دوم استرس می گیرم روز سوم خسته میشم روز چهارم bored میشم. تا به حال این طوری بوده. اما این دفه میخام متفاوت رفتار کنم انشالله.
قول میدم اگر کمکم کنی این موقعیت رو بگیرم به قول سهیل مثل سگ بدوم مثل حیووون کار کنم تا با موفقیت دوره م را به پایان برسونم و وسطش نق و نوق نکنم و ول نکنم. و وقتی توشم به هیچ چیز دیگه ای فک نمیکنم که برا خودم دل مشغولی درست کنم. مثل آدمیزاد تمرکز میکنم رو کارم.
الهی به امید تو.
آپدیت ۲۲ خرداد:
خدایا واقعا که٬ فک نمیکردم بعد این همه زحمتی که کشیدم و با فداکاری و زجر و فشار بسیار و فراوان پای تعهداتم وایسادم و وفاداری ورزیدم تو هم ولم کنی و بگی خب .
فک میکدم حالا حتما ازم یه دلجویی درست و حسابی میکنی و همه چی بر وفق مرادم پیش میره و من پاییز رمانتیکمو تو ژاپن میگذرونم تو یه جزیره خوش آب و هوا و رمانتیک و قشنگ و یه جای باحال و با کلی آدم حسابی و علمی و دانشمند میگردم.
خوب خوب باشه باشه. تو هم هیچ کمکی بهم نکن. الکی این همه ذکر ایاک نعبد و ایاک نستعین گفتم! تازه ۶ روز از ۴۰ شده بود. باید اصلا خودمو تو اولویت میذاشتم و وقتی خوابم میومد میگرفتم میخابیدم نه اینکه وایسم نذر تسبیحامو کامل کنم.
خیلی دلگیر شدم. هیچ فکر نمیکردم این طوری کنی باهام.
خیلی هم اعصابم از دست موسسه خل و چلشون خورده. این خیلی ظالمانه س که حتی بهمون نمیگن چرا رد شدیم. این یه جور دیکتاتوریه. آیا اصلا تو چه مرحله ای رد شدم؟ آیا استاد درخواست منو خونده؟ تو مرحله غربال اولیه کارشناس الک پلکی شون منو رد کرده؟
به خاطر کشورمه؟ به خاطر ظاهرمه؟ به خاطر اعتقاداتمه؟ رزومه م کافی نبوده؟ خوب ارائه ندادم؟ ریکام ها کم بوده؟ نمره هام مانع شده؟ من خرم؟ من خوبم ولی یکی خفن تر از من اون جا بوده؟ اصلا استاده هیچ کسی رو گرفته؟ فقط الکی آگهی گذاشته بوده؟
هیچ کدوم از استادا با من حال نکردن؟ SOP مو بد نوشتم؟ خب چی؟ چه خاکی تو سرش باید میکردم تا قبول میشدم؟ چی شده ینی؟ اگه قبول میشدم اتفاق بدی برام میفتاد که صلاح و مصلحتم نبوده؟
شایدم حدس میزنم همه ی همه ی اینا با هم :-(
عجب که خوب خودمو گول زدم که این دو ماهو طاقت بیارم. واقعیت من اگه این ویزا هم نمیخاستم باز به تعهداتم وای میسادم و به هر زجری بود کارای مزخرفشونو دوام میاوردم. ولی خیلی حس بدی داشت که دقیقا روز آخرین امتحان نتیجه ژاپنه اومد. احساس میکنم بهم دهن کجی شده.
تازه همراه اولم ددلاینش تا دیشب بوده که اونم اپلای نکرده ول شد و رفت. دیگه م تمدید نمیشه :-(
حالا من می مونم و حوضم که هیچ چاره ای به جز زندگی شجاعانه و وایسادن رو پای خودم ندارم.
خیلی خشم دارم. ناراحت نشی که این طوری میگما، ولی واقعا فکر میکردم یه دلجویی به من بدهکاری. که خب البته معلوم شد نیستی :(
تو خدایی و هر کاری که دلت بخواد میتونی بکنی و به هیچ کسی هم هیچی بدهکار نیستی :((
حالا من هستم و حوضم که باید برم به زور احساس خوشحالی و خوش بختی کنم و برنامه های خودمو پیش ببرم.
درسته که خیلی گپ میفتاد بین کارام و عملا کل سالم از بین می رفت ولی عوضش یه تجربه زندگی و زنده موندن تو کشور خارجی داشتم و حسابی به خودم مغرور میشدم و اعتماد به نفس زخمی شده تو این یکسال اخیر خودم رو بازیابی میکردم و دوباره سرپا میشدم و خودمو می بخشیدم.
کلی هم چیز درباره مغز یاد میگرفتم. تازه استارتاپ فلانی اینا هم روی همین زمینه کار میکنن و خیلی حرف مشترک با هم داشتیم اون وقت.
ولی مثل اینکه قسمت نبود :(
فقط کاش که کاش که بهم نشون میدادن که دقیقا کی و کجا و چطوری رد شدم؟ آیا کسی به وبلاگم سر زده که رد شدم یا نه؟ آیا نامه ها مو بازنکرده پس فرستادن؟
خب لامصبا این چه سیستمیه که آدما رو بر اساس دلخواه خودتون می گزینین بقیه رو می ریزین دور بدون اینکه هیچ اهمیتی به احساسات و عواطف طرف مقابل بدین. هیچ بازخوردی هیچی هیچی حتی خشک و خالی؟ این روا هست؟