دارم هی آهنگای غمگین علی زندوکیلی رو گوش میکنم. چقد تو عکساش سرزنده و بانشاط و گرم و مهربون و صمیمیه :قلب
حالا میفهمم چرا قدیما شب امتحان با آهنگای غمگین تا صبح درس میخوندم. شاید رشته م اینقد باهام نامتناسبه که وقتی میبینم آدمای دیگه م دارن گریه زاری و جلز و ولز میکنن تحملش برام ساده تر میشه!
اوفففف که دوباره باید تغییر مسیر بدم ...! روز از نو روزی از نو!
+ یکی از فانتزیامم اینه که یه نفر بره از تو اون کاغذ آخر کتابای کتابخونه پیدام کنه! ولی فک نکنم اصلا کسی اینجارو بخونه من موندم این بیان آمار بازدیدارو از کجا میاره!
البته فانتزی تر این بود که خودش این راه به ذهنش برسه ولی حالا کووووووو کسی که اینجارو بخونه و اون همه مشتاق دیدار من باشه :))
۱۳ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۵