به رسم وبلاگ مگه خریم نمی خریم:
به رسم وبلاگ مگه خریم نمی خریم:
اینقد بدم میاد از این ادکلنایی که وقتی میزنی از کله ش می ریزه رو دستت پوستتو خشک میکنه ...
حاضرم اصلا بدمش به کسی بره که چشمم بهش نیفته! اینقد اعصابم خورد میشه!
خدایا به تو پناه می برم از ادکلن خر!
بعضی وقتا هم هست آدم می بینه آرزوهایی که یه روزی فکر می کرد غیرممکنه رو داره زندگی می کنه!!
خدایا هزااااار هزااااار مرتبه شکرت :*
+ خواب خوب
- غذاهای زیاد چرب و شیرینی زیاد، محیط آلوده
-چارچوب ذهنی منفی حسادت حرص خوردن غصه خوردن چشم و هم چشمی ناامیدی بدبینی
استاد های بودایی چنان جسمشون رو تحت کنترل داشتن که می تونستن حوله های سردی که رو کمرشون مینداختن رو با حرارت بدنشون خشک کنن!!
پیگمالیون یه مرد اصیل یونانی بوده که هر چقد دنبال همسر دلخواهش می گشته شخص مورد نظرش رو پیدا نمی کرده، یه روز میره کوهستان زیباترین مرمر رو انتخاب می کنه و اونو همون طوری که آرزو داشته خانم مورد علاقه ش باشه تراش میده و همه ی زیبایی هایی که دوست داشته رو در اون مجسمه می تراشه. این مجسمه اینقد همونی بوده که پیگمالیون میخواسته که از شدت شوق و حسرت میشینه گریه میکنه اساسی و به درگاه خدایان پناه می بره. خدایان یونان باستانم دلشون به رحم میاد و در این مجسمه روحی می دمن که تبدیل به انسان بشه و پیگمالیون بتونه باهاش ازدواج کنه!
and they happily lived ever after